حدیث ثقلین از دیدگاه اهل بیت و عامه
پیشگفتار
امت اسلامى تا روز وفات پیامبر عظیم الشأن اسلام صلى الله علیه و آله و سلم با یکدیگر اختلاف زیادى نداشت و همه آنها تابع قرآن کریم و ملتزم به دستورات رسول گرامى صلى الله علیه و آله و سلم بودند، ولى پس از وفات آن حضرت صلى الله علیه و آله و سلم اختلافات امت اسلامى بالا گرفت و امت بزرگ اسلام به مذاهب و فرقههایى تقسیم شدند و هر یک از آنها خود را مذهب حق و دیگران را مذاهب باطل معرفى کردند. البته پیامبر عظیم الشأن اسلام صلى الله علیه و آله و سلم خود شخصاً از این مسأله آگاه بوده و از آن خبر داده بود.[1]
اگر چه ممکن است این گمان به وجود آید که با این طیف متنوع از مذاهب جستن راه حق، دشوار است اما براى اثبات راه حق پس از رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله و سلم ادله و براهین بىشمارى وجود دارد که هم در قرآن کریم و هم در سنت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم از آنها سخن به میان آمده است. زیرا مسأله امامت و رهبرى امت اسلامى از آنچنان اهمیت والایى برخوردار است که هم از طرف خداوند متعال و هم از سوى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم مورد تأکید قرار گرفته و توسط آنها بیان شده است. در حقیقت این سخن که خداوند در قرآن کریم و پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم در طول حیات خود راجع به امامت و خلافت پس از خود هیچ سخنى نگفتهاند، جاى شگفتى دارد!
در قرآن کریم و سنت نبوى صلى الله علیه و آله و سلم براى راه حق و حقیقت ادله و براهین متعدد و بىشمارى وجود دارد، یکى از مهمترین ادله روایى در مورد برترى و حقانیت اهلبیت علیهم السلام حدیث شریف «ثقلین» است. این حدیث شریف در عین این که حدیث صحیح و متواترى مىباشد، هم مورد پذیرش علماى شیعه و هم علماى اهلسنت قرار گرفته است.
پیامبر عظیم الشأن اسلام صلى الله علیه و آله و سلم در این حدیث شریف که در منابع بىشمار حدیثى، تفسیرى تاریخى و... شیعه و اهلسنت نقل شده، با تأکید زیاد در مورد قرآن و اهلبیت خود، امت اسلامى را به اطاعت از آنها توصیه نموده است.
این حدیث شریف در واقع منشور رستگارى امت اسلامى است که بدون شک چنین رستگارى و سعادتى در گرو عمل به دستورات آنها و پیروى از آن دو امانت سنگین مىباشد.
آنچه در این مقاله ملاحظه مىکنید، شامل بررسى همین حدیث شریف از دیدگاه شیعه و اهلسنت بوده و شامل فصول ذیل مىباشد:
1. فصل اول: حدیث ثقلین از دیدگاه منابع روایى شیعه و اهل سنت؛
2. فصل دوم: بررسى سند و راویان حدیث ثقلین و تاریخ صدور آن؛
3. فصل سوم: مفاهیم و حقایق نهفته در حدیث شریف ثقلین؛
روش و شیوه ما در تألیف و تحقیق این مقاله، یک روش تطبیقى و مقایسهایى بین منابع و دیدگاههاى علماى شیعه و اهلسنت است که در آن از منابع حدیثى، تفسیرى، تاریخى، لغوى و... معروف شیعه و اهلسنت استفاده شده و تا حد امکان دیدگاه هر دو مذهب مطرح شده است. همچنین در موارد ضرورى برخى از شبهات و سؤالات مربوطه نیز مورد بررسى و نقد قرار گرفته است.
لازم به یادآورى است که در تألیف و تحقیق این مقاله از پیشداورىهاى بىاساس پرهیز شده و ضمن دورى از تعصب ورزىهاى باطل و جاهلى از هر گونه اهانت به سایر برادران دینى و مذاهب اسلامى به شدت اجتناب شده است.
فصل اول: حدیث ثقلین در منابع روایى
حدیث شریف «ثقلین» از احادیث متواتر، صحیح و شناخته شده به شمار مىآید که مىتواند آن را در منابع متعدد و بىشمار حدیثى شیعه و اهلسنت ملاحظه نمود اما به جهت ارایه نمونه، با نگاهى گذرا به منابع روایى شیعه و اهلسنت از هر کدام یک از آنها نمونههایى ارایه مىشود. چون روایات در مقالات دیگر آمده است به دو جهت دیگر مىپردازیم.
فصل دوم: بررسى سند و راویان حدیث ثقلین و تاریخ صدور آن
پس از ملاحظه نمونههایى از حدیث شریف ثقلین شایسته است اسناد و راویان این حدیث مورد بررسى قرار گیرد. مهمترین مطالب بررسى شده در این بخش عبارت است از:
1. راویان حدیث شریف ثقلین از میان صحابیان؛
2. متواتر و صحیح بودن حدیث شریف ثقلین؛
3. تاریخ صدور حدیث شریف ثقلین.
1. راویان حدیث شریف ثقلین از میان صحابیان
همانطورى که یادآورى شد، حدیث شریف ثقلین در میان علماى شیعه و اهل سنت از شهرت بسیار برخوردار است و بدون شک این امر ناشى از وجود آن در منابع متعدد فریقین و نیز نقل آن توسط تعداد قابل توجهى از اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم مىباشد. طبق تحقیقات انجام گرفته، حدیث شریف «ثقلین» توسط سى و هفت تن از اصحاب پیامبر عظیم الشأن اسلام صلى الله علیه و آله و سلم نقل و روایت شده است که عبارتاند:[2]
1. امیر مؤمنان على بن ابىطالب علیه السلام ؛
2. فاطمه زهرا علیهاالسلام ؛
3. حسن بن على علیه السلام ؛
4. حسین بن على علیه السلام ؛
5. ابو ایوب انصارى؛
6. ابوذر غفارى؛
7. ابو رافع؛
8. ابو سعید خدرى؛
9. ابو شریح خزاعى؛
10. ابو قدامه انصارى؛
11. ابو لیلى انصارى؛
12. ابوالهیثم ابن التیهان؛
13. ابو هریره؛
14. ام المؤمنین ام سلمه؛
15. ام هانى خواهر امام على علیه السلام ؛
16. انس بن مالک؛
17. البرا بن عازب؛
18. جابر بن عبداللّه انصارى؛
19. جبیر بن مطعم؛
20. حذیفه بن اسید غفارى؛
21. حذیفه بن یمان؛
22. خزیمه بن ثابت ـ ذو الشهادتین ـ ؛
23. زید بن ارقم؛
24. زید بن ثابت؛
25. سعد بن ابى وقاص؛
26. سلمان فارسى؛
27. سهل بن سعد؛
28. ضمیره اسلمى؛
29. طلحه بن عبیداللّه التمیمى؛
30. عامر بن لیلى بن ضمره؛
31. عبدالرحمان بن عوف؛
32. عبداللّه بن حنطب؛
33. عبداللّه بن عباس؛
34. عدى بن حاتم؛
35. عقبه بن عامر؛
36. عمر بن خطاب؛
37. عمرو بن عاص.
لازم به ذکر است که حدیث شریف ثقلین از امام باقر، امام صادق، امام رضا و امام هادى علیهم السلام نیز نقل شده است.[3]
همچنین لازم به یادآورى است که میرحامد حسین هندى (م 1306 ق) در کتاب گرانقدر عبقات الانوار نام 19 تابعى و نام بیشتر از 300 تن از علما و دانشمندان اهلسنت که از قرن دوم تا قرن چهاردهم زندگى کرده و حدیث شریف ثقلین را نقل و روایت نمودهاند، آورده است.[4]
2. متواتر و صحیح بودن حدیث شریف ثقلین
اما در مورد متواتر و صحیح بودن حدیث شریف ثقلین باید بگوییم که این حدیث شریف از دیدگاه شیعه و اهل سنت از احادیث متواتر به شمار مىآید و در عین حال این حدیث شریف هم از طریق شیعه و هم اهلسنت با سندهاى صحیح و معتبر نقل شده است.
منظور از متواتر، حدیث و خبر جماعتى است که سلسله روات آن تا به معصوم در هر طبقه به حدى باشد که امکان توافق آنها بر کذب، به طور عادى محال باشد و نیز موجب علم گردد.[5]
با توجه به اینکه حدیث شریف ثقلین توسط تعداد قابل توجهى از راویان در منابع شیعه و اهلسنت روایت شده است، بنابراین مىتوان آن را از دیدگاه شیعه و اهلسنت یک حدیث متواتر معرفى نمود.
همچنین علاوه بر علماى حدیثى شیعه، تعدادى از علماى حدیثى اهلسنت نیز حدیث شریف ثقلین را صحیح و معتبر نامیدهاند که در اینجا به اسامى و کتابهاى برخى از آنها اشاره مىکنیم:
1. مسلم بن حجاج نیشابورى (206 ـ 261 ق) با نقل حدیث شریف ثقلین در کتاب «صحیح» خود، بر صحت و اعتبار آن حدیث شریف صحه گذاشته است ـ پیشتر روایت زید بن ارقم در همین زمینه ملاحظه شد ـ.[6]
2. ابو عیسى محمد بن عیسى ترمذى (209 ـ 297 ق) در کتاب جامع الصحیح خود با نقل دو روایت مربوط به ثقلین، هر دو روایت را ـ با همان سند ـ، حدیث حسن ـ حدیثى که از نظر اعتبار پس از حدیث صحیح قرار گرفته است ـ نامیده است.[7]
3. حافظ ابو عبداللّه حاکم نیشابورى (م 405 ق) حدیث شریف ثقلین را در کتاب مستدرک على الصحیحین ذکر نموده و پس از نقل آن گفته است: «هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین و لم یخرجاه بطوله»؛[8] این حدیث ـ ثقلین ـ بر اساس شرط بخارى و مسلم، حدیث صحیحى است ولیکن آن دو این حدیث را ـ در کتب خود ـ به طور کامل نقل نکردهاند.
4. حافظ ابوالفدا اسماعیل بن کثیر دمشقى (م 774 ق) در تفسیر خود ذیل آیه 23 از سوره مبارک شورا حدیث شریف ثقلین را صحیح نامیده است. متن سخن وى و حدیث مورد نظر چنین است: «و قد ثبت فى الصحیح أن رسول اللّه صلى الله علیه و آله و سلم قال فى خطبته بغدیر خم: انى تارک فیکم الثقلین: کتاب اللّه و عترتى و انهما لم یفترقا حتى یردا على الحوض»؛[9] همانا در ـ کتاب یا حدیث ـ صحیح آمده است که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در خطبه غدیرخم چنین فرمود: همانا من در میان شما دو چیز سنگین مىگذارم؛ کتاب خدا و اهلبیتم که آن دو از یکدیگر جدا نمىشوند تا روزى که در کنار حوض بر من وارد شوند.
5. حافظ جلالالدین سیوطى (849 ـ 911 ق) در کتاب جامع الصغیر پس از نقل حدیث شریف ثقلین از طریق زید بن ثابت، آن را صحیح خوانده است.[10]
همچنین تعداد دیگرى از علما و محدثان شیعه و اهلسنت در کتب و رسائل خود بر صحیح و معتبر بودن حدیث شریف ثقلین اذعان و تأکید کرده اند.
به طور کلى مىتوان گفت که در صحت، اعتبار و شهرت این حدیث شریف کسى نمىتواند خدشهاى وارد سازد. چون حدیث شریف ثقلین علاوه بر متواتر بودن، صحیح و معتبر نیز مىباشد که این هم مورد اتفاق برادران شیعه و اهل سنت است.
البته ممکن است که قسمتى از احادیث ثقلین داراى سند ضعیف باشدولى این هیچ آسیبى به دیگر احادیث صحیح و با سند معتبر وارد نمىسازد.
3. تاریخ صدور حدیث شریف ثقلین
یکى از مهمترین سؤالات در مورد حدیث شریف ثقلین این است که مىپرسند: حدیث شریف ثقلین کى و کجا توسط پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم بیان شده است؟ و آیا این حدیث شریف تنها در یک مورد توسط آن حضرت صلى الله علیه و آله و سلم عنوان شده است؟ در پاسخ به این سؤال اگر به منابع مختلف روایى، حدیث، تفسیرى و تاریخى مراجعه کنیم، خواهیم دید که این حدیث در زمانها و مکانهاى متفاوتى بیان شده است که برخى از آنها چنین است:
1. حجة الوداع و روز عرفه، طبق روایت جابر بن عبداللّه انصارى؛[11]
2. مسجد حنین، طبق روایت امیر مؤمنان امام على علیه السلام ؛[12]
3. حجهالوداع و غدیرخم، بر اساس روایت زید بن ارقم؛[13]
4. در بیمارى آخر پیامبر، طبق روایت دیگرى از جابر بن عبداللّه انصارى؛[14]
5. در بیمارى آخر پیامبر، بر اساس روایت حضرت فاطمه علیهاالسلام ؛[15]
با توجه به آنچه گفته شد مىتوان نتیجه گرفت، که حدیث ثقلین دستکم در پنج مکان و زمان خاص بیان شده است؛ البته شایسته توجه است که اختلاف و تعدد زمانها و مکانها نباید موجب شک و تردید در خصوص این روایت شود، چون از آنجا که عمل به قرآن و پیروى از اهلبیت علیهم السلام عامل سعادت و رستگارى امت اسلامى است و این هم در حدیث شریف ثقلین بسیار روشن بیان شده است، بنابراین هیچ مانعى ندارد که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به علت اهمیت این موضوع، آن را در زمانها و
مکانهاى مختلف و حتى در بیش از 5 مرتبه بیان فرموده باشند.
دانشمند معروف اهلسنت، احمد بن حجر الهیثمى مکى (899 ـ 974 ق) پس از شمردن چهار مورد از موارد بیان حدیث ثقلین مىگوید: «و لا تنافى اذ لا مانع من انه کرر علیهم ذلک فى تلک المواطن و غیرها اهتماما بشأن الکتاب العزیز و العترة الطاهرة»؛[16] ـ اینها ـ هیچ منافاتى ندارد، چون بر اساس اهتمام به مقام قرآن و عترت طاهره هیچ مانعى ندارد که ـ پیامبر اسلام ـ این حدیث را در مکانهاى مختلف براى مسلمانان تکرار نموده باشد.
در واقع باید گفت که تکرار حدیث شریف ثقلین در زمانها و مکانهاى متعدد و مختلف، از جایگاه مهم قرآن و اهلبیت علیهم السلام خبر مىدهد چرا که پیامبر عظیمالشأن اسلام حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم آن را عامل رستگارى و دورى از گمراهى امت اسلامى تا روز قیامت معرفى فرموده است.
بنابراین باید اهمیت و جایگاه حدیث شریف ثقلین را شناخت و بر آن عمل نمود.
فصل سوم: مفاهیم و حقایق نهفته در حدیث شریف ثقلین
آنچه تاکنون بیان شد به اندازه کافى، مفهوم و اهمیت حدیث شریف ثقلین را نشان مىدهد؛ اما اگر در محتواى این حدیث شریف تأمل بیشترى شود، بدون شک قسمتى از مفاهیم و حقایق نهفته در آن براى هر فرد مشخص خواهد شد. چرا که بدون تردید سخنان پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم در بردارنده مفاهیم و راه کارهاى ارزندهاى براى سعادت بشریت است.
البته لازم به ذکر است که حقایق و نکات مذکور در اینجا، همه ابعاد این حدیث مهم را در برنمىگیرد، بلکه شامل قسمتى از آنها مىباشد:
مهمترین حقایق نهفته در حدیث ثقلین
1. منظور از اهلبیت علیهم السلام در حدیث شریف ثقلین چه کسانى هستند؟
در پاسخ به این سؤال باید بگوییم فهمیدن این نکته خیلى مشکل نمىباشد و هر کس در محتواى حدیث شریف «ثقلین» اندکى تأمل و تفکر نماید، منظور از اهلبیت را در آن به خوبى به دست مى آورد چون بدون شک منظور از اهل بیت در این حدیث شریف که به عنوان ثقل اصغر ـ امانت سنگین کوچکتر ـ معرفى شده است، باید کسانى باشند که لیاقت و شرایط رهبرى همه جانبه امت اسلامى را داشته و در عین حال از هر گونه لغزش، گناه و انحراف دور باشند. همان طورى که ثقل اکبر ـ امانت سنگین بزرگتر ـ یعنى قرآن کریم داراى چنین ویژگى است و همین ویژگى است که ضامن رستگارى و سعادت امت اسلامى مىباشد.
بدون شک منظور از اهل بیت در حدیث شریف ثقلین کسانى هستند که خداوند متعال آنها را در آیه 33 سوره مبارک احزاب از هر گونه پلیدى و گناه پاک دانسته است.
بدون شک منظور از آنها کسانى است که خداوند متعال در آیه 59 سوره مبارک نساء آنان را صاحبان امر واقعى نامیده و بر وجوب اطاعت مسلمانان از آنها تأکید ورزیده است.
همان کسانى که در آیه 43 سوره مبارک نحل با عنوان اهل ذکر از آنها یاد شده و امر به مراجعه امت اسلامى به آنها شده است.
آنان که در آیه 199 سوره مبارک توبه به عنوان راستگویان و صادقان حقیقى معرفى شده و بر همراهى امت اسلامى با آنها تأکید شده است.
و نیز همان بزرگوارانى که خداوند متعال در آیه 23 سوره مبارک شورا، آنها را نزدیکان پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم معرفى کرده و اجر رسالت آن حضرت صلى الله علیه و آله و سلم را دوستى و مودت آنان قرار داده است.
همچنین روایات موجود در منابع شیعه و اهل سنت بیانگر این نکته است که پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم بارها و در موارد متعدد، امام على، فاطمه، حسن، حسین و امامانى از اولاد امام حسین علیهم السلام را اهل بیت خود معرفى نموده است.
طبق برخى از روایات موجود حدیث شریف ثقلین داراى ادامه است که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در آن منظور از اهلبیت را به روشنى بیان فرموده است.
شیخ صدوق (305 ـ 381 ق) در کتاب کمال الدین از امام صادق علیه السلام و آن حضرت نیز از پدر خود چنین نقل مىکند: «قال رسول اللّه صلى الله علیه و آله و سلم : انى مخلف فیکم الثقلین: کتاب اللّه و عترتى اهلبیت، فانهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض کهاتین ـ و ضم بین سبابتیه ـ، فقام الیه جابر بن عبداللّه الانصارى و قال: یا رسول اللّه! من عترتک؟ قال: على و الحسن و الحسین و الائمة من ولد الحسین الى یوم القیامة»؛[17] پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: همانا من در میان شما دو چیز گرانبها مىگذارم، کتاب خدا و عترتم که اهل بیت من هستند. آن دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا روزى که در کنار حوض بر من وارد شوند مثل این دو، و آن حضرت صلى الله علیه و آله و سلم دو انگشت خود را به هم چسبانید. در این هنگام جابر بن عبداللّه انصارى برخاست و گفت: اى پیامبر خدا؟ عترت شما کیست؟ پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: ـ عترت من ـ على، حسن، حسین و امامان از فرزندان حسین تا روز قیامت هستند.
همچنین طبق روایت ترمذى و دیگر علماى حدیثى اهل سنت، پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله و سلم پس از نزول آیه شریف تطهیر (احزاب/ 33) در آن خداوند متعال مىفرماید: «انما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»؛ خداوند فقط مىخواهد پلیدى و گناه را از شما اهلبیت دور کند و شما را کاملاً پاک سازد.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم پس از آن امام على، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام را زیر عباى خود قرار داده و
چنین گفت: «اللهم هؤلاء اهلبیتى فأذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا»؛[18] پروردگارا! اینان اهلبیت من هستند، پس پلیدى و گناه را از آنان دور ساز و آنها را کاملاً پاک کن.
اعتقاد امامیه و بسیارى از علماى اهل سنت نیز در این مورد بسیار روشن و واضح است و آنها معتقداند که منظور از اهل بیت در حدیث شریف ثقلین، امام على، فاطمه، حسن، حسین و امامان معصوم از اولاد امام حسین علیهم السلام مىباشد.
2. همانطورى که مىدانید، واژه «ثقل» در لغت عرب به معناى هر چیز سنگین است و در مقابل هر چیز سبک به کار مىرود.[19]
و اما اینکه چرا پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم قرآن و اهلبیت خود را دو چیز سنگین نامیده است، چند توجیه دارد که عبارتاند از:
1/2. چون تمسک و عمل کردن به دستورات قران کریم و اهل بیت علیهم السلام کار بسیار دشوارى است.[20]
2/2. با توجه به اینکه در زبان عربى به هر چیز نفیس و با اهمیت «ثقل» گفته مىشود، بنابراین قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام به خاطر ارزش و اهمیت بسیار والا، ثقلین یعنى دو چیز نفیس و ارزشمند نامیده شدهاند.[21]
3/2. همچنین برخى از دانشمندان «ثقل» را به معناى بار سفر گرفته و اظهار داشتهاند که هر فردى که خواهان سعادت و رستگارى ـ دنیوى و اخروى ـ است، باید در این مسیر بار سنگین قرآن و عترت علیهم السلام را به دوش کشیده و بدین وسیله سعادت خود را تأمین نماید. لازم به ذکر است که هر سه توجیه در مورد معناى ثقلین قابل قبول است.
3. طبق حدیث شریف «ثقلین» قرآن و اهلبیت علیهم السلام تا روز قیامت از یکدیگر جدا نمىشوند و بین آنها رابطه ناگسستنى وجود دارد. امیر مؤمنان امام على علیه السلام در همین زمینه مىفرماید: «ان اللّه تبارک و تعالى طهرنا و عصمنا، و جعلنا شهداء على خلقه و حجته فى ارضه، و جعلنا مع القرآن و جعل القرآن معنا، لا نفارقه و لا یفارقنا»؛[22] همانا خداوند تبارک ما را ـ از گناهان و پلیدىها ـ تطهیر نموده و معصوم گردانیده است و ما را بر خلق خود شاهدان و در روى زمین حجتهاى خویش قرار داده است. ـ
خداوند متعال ـ ما را همراه قرآن و قرآن را همراه ما قرار داده است. ما از قرآن و قرآن از ما جدا نمىشود.
البته امت اسلامى پس از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم بین آن دو امانت بزرگ جدایى انداختند؛ به طورى که عدهاى از مسلمانان به دنبال قرآن رفته و اهلبیت علیهم السلام را کنار گذاشتند و عده دیگر نیز اهلبیت علیهم السلام را گرفته و قرآن را رها کردند و تنها گروهى به وصیت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم عمل نموده و از قرآن و اهلبیت علیهم السلام اطاعت نمودند.
بدون شک دسته اول و دوم رستگار نیستند و تنها گروه رستگار و سعادتمند، دسته سوم است که هم از قرآن و هم از اهلبیت علیهم السلام اطاعت مىکنند. همانطورى که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم عامل رستگارى و سعادت امت اسلامى را در حدیث شریف ثقلین، اطاعت و تمسک به قرآن و اهلبیت علیهم السلام معرفى نمودهاند.
4. همانطورى که در حدیث شریف «ثقلین» ملاحظه مىشود، اگر امت اسلامى از قرآن و اهلبیت علیهم السلام اطاعت نمایند، به آنها وعده «لن تضلوا» یعنى هرگز گمراه نمىشوید داده شده است که طبق قواعد زبان عربى، حرف «لن» براى نفى ابد به کار مىرود. بنابراین اگر ما مطیع قرآن و اهلبیت علیهم السلام باشیم، بدون شک هرگز گمراه نخواهیم شد.
5. بیان اهل بیت علیهم السلام در کنار قرآن کریم، حاکى از عصمت ائمه اطهار علیهم السلام مىباشد.[23]
خداوند متعال در قرآن کریم مىفرماید: «و انه لکتاب عزیز لا یأتیه البال من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید»؛[24] این کتابى است شکستناپذیر که هیچ گونه باطلى، نه از پیش و نه از پشت سر به سراغ آن نمىآید؛ چرا که از سوى خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است.
اگر هیچ باطلى در قرآن کریم راه نداشته باشد، در اهلبیت علیهم السلام نیز راه نخواهد داشت؛ چرا که آن دو در نزد یکدیگر تا روز قیامت باقى مانده و عهدهدار رهبرى و هدایت امتهاى اسلامى هستند.
واضح است که عهدهداران چنین مقام بزرگ و خطیرى باید از هر گونه انحراف و گناه معصوم باشند و الا فلسفه نبوت و رسالت به کلى از بین رفته و نتیجه معکوسى خواهد داد. بنابراین طبق محتواى حدیث شریف ثقلین، مىتوان گفت که اهلبیت علیهم السلام مانند قرآن کریم از هر گونه انحراف و باطل دور بوده و در واقع معصوم هستند.
6. همانطورى که قرآن کریم حجت بوده و بیانگر همه چیز است، اهل بیت علیهم السلام نیز حجت بوده و با متکى بودن به قرآن کریم و ویژگىهاى الهى، بیانگر همه چیز هستند.[25] بنابراین قول، فعل و تقریر اهلبیت علیهم السلام به طور کلى حجیت داشته و پس از قرآن کریم از اعتبار برخوردار است.
7. با توجه به محتواى حدیث شریف ثقلین نتیجه مىگیریم که بین قرآن کریم و اهلبیت علیهم السلام هیچ گونه اختلاف و تعارضى وجود ندارد.[26] چون از نظر عقل و منطق، معرفى دو چیز متعارض با یکدیگر در کنار هم، قابل قبول نبوده و کار شایستهاى نیست.
و اگر احیانا بین قرآن کریم و سخنان اهلبیت علیهم السلام تعارضى مشاهده شود، این تعارض یا از آن راویان حدیث است و یا ما قادر به درک معناى حقیقى آنها نیستیم. خود اهلبیت علیهم السلام به طور کلى هیچ گاه بر خلاف قرآن کریم سخنى نمىگویند و بلکه آنها مفسران حقیقى قرآن کریم هستند. و اصولاً خود آنها دستور دادهاند که هر چیز ـ سخن، عمل و تقریر ـ مخالف با قرآن کریم را کنار بگذاریم و به چنین مطالبى اعتنا نکنیم که در اینجا چند حدیث مربوطه بیان مىشود:
1/7. قال رسول اللّه صلى الله علیه و آله و سلم : «ایها الناس! ما جاءکم عنى یوافق کتاب اللّه فانا قلته و ما جاءکم یخالف کتاب اللّه فلم أقله»؛[27] پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: اى مردم! آنچه از طرف من به شما رسید و موافق قرآن بود، آن را من گفتهام و آنچه به شما رسید و مخالف قرآن بود، من آن را نگفتهام.
2/7. قال رسول اللّه صلى الله علیه و آله و سلم : «ان على کل حق حقیقة و على کل صواب نوراً فما و افق کتاب اللّه فخذوه و ما خالف کتاب اللّه فدعوه»؛[28] پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: همانا براى هر حقى یک حقیقت وبراى هر درستى یک نورى است، پس آنچه موافق قرآن است، اخذ کنید و آنچه مخالف قرآن است،ترک کنید.
3/7. قال الامام الصادق علیه السلام : «کل شى مردود الى الکتاب و السنة و کل حدیث لا یوافق کتاب اللّه فهو زخرف»؛[29] حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: هر موضوعى باید به قرآن و سنت ارجاع داده شود و هر حدیثى که موافق قرآن نباشد، دروغ خوش نماست.
8. همانطورى که در حدیث شریف ثقلین بیان شده است، قرآن و اهلبیت علیهم السلام تا روز قیامت قرین هم بوده و از یکدیگر جدا نمىشوند. با توجه به همین نکته مىتوان نتیجه گرفت که باید تا روز قیامت در هر زمان یک رهبر معصوم از اهلبیت علیهم السلام وجود داشته باشد که این مهم بر وجود حضرت مهدى(عج) در زمانهاى پس از وفات یازدهمین رهبر معصوم یعنى امام حسن عسکرى علیه السلام تا زمانى نامعلوم و نامشخص صحه مىگذارد.
چون آن حضرت(عج) با وجود غایب بودن از چشمها، زنده است و هنگام لازم ظهور نموده و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. انشاءاللّه انکار وجود امام زمان حضرت مهدى(عج) در قرون گذشته و حاضر، انکار سخن پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم است که از قرین بودن قرآن و اهلبیت علیهم السلام تا روز قیامت خبر داده است.
9. در عبارات مختلف حدیث شریف ثقلین قرآن کریم به عنوان ثقل اکبر ـ امانت سنگین بزرگتر ـ و اهلبیت علیهم السلام به عنوان ثقل اصغر ـ امانت سنگین کوچکتر ـ معرفى شده است. باید بگوییم که اهلبیت علیهم السلام تنها در مقایسه با قرآن کریم ـ که ثقل اکبر است ـ کوچک مىباشند ولى از دیگران بزرگتر و با عظمتتر هستند.
10. در برخى از منابع روایى به احادیث معدودى برخورد مىکنیم که در آنها به جاى تمسک به قرآن و عترت، بر تمسک بر قرآن و سنت تأکید شده است. از آن جمله در حدیث ذیل مىخوانیم: «قال رسول اللّه صلى الله علیه و آله و سلم : خلفت فیکم شیئین لن تضلوا بعدهما: کتاب اللّه و سنتى و لن یتفرقا حتى یردا على الحوض»؛[30] پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: من در میان شما دو چیز را گذاشتم که بعد از آنها هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و سنت من که آن دو از یکدیگر جدا نشوند تا روزى که در کنار حوض بر من وارد شوند.
در همین رابطه باید بگوییم که:
نخست، برخى از علما و دانشمندان، چنین احادیثى را از نظر سند ضعیف و غیر معتبر دانسته و آنها را جعلى معرفى کرده و عقیده دارند دشمنان اهلبیت علیهم السلام آنها را در مقابل حدیث متواتر، صحیح و مورد اتفاق ثقلین جعل نمودهاند.
دوم، اگر بر فرض این احادیث جعلى و ضعیف نباشد، در نوبت نخست کاملاً متفاوت از حدیث صحیح و متواتر ثقلین بوده و نباید این دو به هم آمیخته شود.
سوم، اگر در همین رابطه کمى تفکر شود، روشن مىشود که این روایت با حدیث ثقلین آن چنان تعارض نداشته، بلکه از یک نظر مؤید و تصدیق کننده حدیث شریف «ثقلین» مىباشد.
چون اگر امت اسلامى به دنبال سنت ـ قول، فعل و تقریر ـ واقعى و حقیقى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم باشند، بدون شک باید به سراغ اهل بیت معصوم آن حضرت صلى الله علیه و آله و سلم بروند که طبق اعتراف عقل، دانشمندان شیعه و اهلسنت و تاریخ، اهل بیت علیهم السلام همواره در زمان خودشان از نظر علم و آگاهى نسبت به سنت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم اعلم و داناتر از دیگران بودهاند. امیرالمؤمنین امام على بن ابىطالب علیه السلام اولین فرد از اهلبیت علیهم السلام پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم است که طبق شواهد قطعى و غیر قابل انکار، در میان اصحاب پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم داناترین آنها نسبت به سنت و راه و روش پیامبر عظیم الشأن اسلام صلى الله علیه و آله و سلم بوده است. دیگر امامان معصوم علیهم السلام نیز چنین بودهاند و نباید فراموش کرد که آنها با اراده خداوند متعال از هر گونه پلیدى و گناه تطهیر شده و بدین وسیله از دیگران در همه زمینهها لایقتر و برتر هستند.
11. نباید فراموش کرد که وعده داده شده در حدیث ثقلین در مورد رستگارى امت اسلامى، تنها در گرو عمل آنها به دستورات قرآن کریم و اهلبیت علیهم السلام مىباشد؛ البته تنها طرح ادعاى مودت و دوستى با اهلبیت و پیروى از آنان براى رستگارى کافى نیست بلکه باید روش و منش آنها در تمام عرصههاى زندگى سرلوحه قرار گیرد. خود اهلبیت علیهم السلام به این مهم با عبارات گوناگون تصریح کردهاند؛ از جمله:
1. قال امیر المؤمنین على بن ابىطالب علیه السلام : «من احبنا فلیعمل بعملنا و لیتجلبب الورع»؛[31]
حضرت امام على علیه السلام فرمود: هر کس ما را دوست مىدارد، باید طبق عمل ما رفتار نموده و با تقوا باشد.
2. قال الامام الباقر علیه السلام : «ایکتفى من انتحل التشیع ان یقول بحبنا اهل البیت؟ فواللّه ما شیعتنا الا من اتقى اللّه و اطاعه...»؛[32] حضرت امام باقر علیه السلام فرمود: آیا کسى که ادعاى تشیع مىکند، او را بس است که از محبت ما اهل بیت دم زند؟ به خدا شیعه ما نیست، جز آنکه از ـ مخالفت با ما ـ از خداوند بترسد و او را اطاعت نماید.
3. قال الامام الصادق علیه السلام : «لیس منا ـ و لا کرامة ـ من کان فى مصر فیه مأة الف او یزیدون و کان فى ذلک المصر احد اورع منه»؛[33] حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: از ما نیست ـ و شرافتى ندارد ـ کسى که در شهرى باشد که صد هزار تن یا بیشتر در آن باشند و در آن شهر شخصى پارساتر از او بوده باشد.بدون شک احادیث مذکور و بویژه حدیث سوم مسؤولیت بزرگ پیروان اهلبیت علیهم السلام را روشن مىسازند که همانا اطاعت عملى از آنان است. بنابراین اولین و اساسىترین شرط رسیدن به رستگارى و سعادت الهى که در حدیث شریف ثقلین به آن وعده داده شده است، عمل به دستورات قرآن کریم و اطاعت از اهلبیت علیهم السلام مىباشد.
[1]. کنزالعمال، علاالدین على متقى بن حسامالدین هندى، تصحیح و تعلیق شیخ بکرى حیانى و شیخ صفوه سقا، ج 1، ص 183، ح 928، مؤسسه الرساله، بیروت 1989 م.
[2]. اهلالبیت فى الکتاب و السنة، محمد رىشهرى، ص 125 ـ 126، دارالحدیث قم، چاپ اول،1417 ق؛ مراجعات، ص 327، لازم به ذکر است که در این دو کتاب منابع و مدارک هر یک از موارد مذکور ذکر شده است.
[3]. اهلالبیت فى الکتاب و السنة، ص 127 ـ پاورقى.
[4]. اهلالبیت فى الکتاب و السنة، ص 127.
[5]. تلخیص مقیاس الهدایة، شیخ عبداللّه بن محمد حسن مامقانى، تلخیص و تحقیق: علىاکبر غفارى، ص 18، جامعه الامام الصادق علیهالسلام، چاپ اول، 1369 ش.
[6]. صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب فضائل على بن ابىطالب علیهالسلام، ص 1043، ح 2408.
[7]. جامع الصحیح ـ سنن ترمذى ـ، ج 5، ص 663، ح 3786 ـ 3788.
[8]. مستدرک على الصحیحین، کتاب معرفة الصحابة، ج 3، ص 109.
[9]. تفسیر القرآن العظیم، ابوالفدا اسماعیل بن کثیر، ج 4، ص 122، دارالمعرفه، بیروت، چاپ دوم 1978.
[10]. جامع الصغیر، ص 157، ح 2631.
[11]. جامع الصحیح، ج 5، ص 662، ح 3786 و ینابیع المودة، ج 1، ص 37.
[12]. ینابیع المودة، ج 1، ص 41 ـ 42.
[13]. صحیح مسلم، ص 1043، ح 2408؛ تهذیب، ج 6، ص 97، ح 177 و خصائص امیرالمؤمنین علیهالسلام، ص 112، ح 78.
[14]. ینابیع المودة، ج 1، ص 48.
[15]. همان، ج 1، ص 47.
[16]. صواعق المحرقه فى الرد على اهل البدع و الزندقه، احمد بن حجر هیتمى مکى، ص 150، مکتبة القاهرة، چاپ دوم، 1965 م.
[17]. کمالالدین و تمام النعمة، ج 1، ص 233 ـ 234.
[18]. جامع الصحیح، کتاب المناقب، باب مناقب اهلالبیت علیهمالسلام، ج 5، ص 663، ح 3787، همچنین روایات قریب به همین مضمون را در کتابهاى: صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب فضائل اهل البیت النبى صلىاللهعلیهوآلهوسلم، ص 1049، ح 2424؛ ینابیع المودة، ج 1، ص 125 ـ 127؛ خصائص امیرالمؤمنین على بن ابیطالب، ص 35، ح 11 و ص 53، ح 24 و... ملاحظه فرمایید.
[19]. لسان العرب، محمد بن مکرم ابن منظور، ج 2، ص 112 ماده ثقل، داراحیاء التراث العربى، بیروت، چاپ اول 1988 م؛ مفردات الفاظ القرآن، الراغب الاصفهانى، تحقیق: صفوان عدنان داوودى، ص 173، (ماده ثقل)، دارالقلم، دمشق، چاپ اول، 1996 م.
[20]. لسان العرب، ج 2، ص 114.
[21]. همان، ج 2، ص 114.
[22]. اصول کافى، ج 1، ص 191، ح 5.
[23]. حدیث الثقلین، شیخ قوامالدین وشنوى و محمد واعظ خراسانى، ص 43، المجمع العالمى للتقریب بین المذاهب الاسلامیه، قم، چاپ اول، 1995 م.
[24]. سوره فصلت، آیه 41 ـ 42.
[25]. حدیث الثقلین، محمد الواعظ الخراسانى، ص 43.
[26]. همان.
[27]. الاصول الکافى، ج 1، ص 69، ح 5.
[28]. همان، ج 1، ص 69، ح 1.
[29]. همان، ج 1، ص 69، ح 3.
[30]. کنزالعمال، ج 1، ص 173، ح 875.
[31]. غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد بن محمد تمیمى امدى، تحقیق مصطفى درایت، ص 117، ح 2045، مکتب الاعلام الاسلامى، قم، چاپ اول، 1366 ش.
[32]. اصول کافى، ج 2، ص 74، ح 3.
[33]. همان، ج 1، ص 78، ح 10.
نقل از : http://www.vahabiat.porsemani.ir